این ماه مامانم حسابی درگیر یه کارهایی بود که وقت پیدا نکرد یازده ماهگی منو به موقع بنویسه نمیدونم چه خبر بود ولی هر روز بابا کارتن میاورد خونه و مامان وسایل خونه رو جمع میکرد توى اونها چند روز هم مانی و خاله آزاده اومدن و با هم جمع میکردن من هم علاقه زیادی به کارتن پیدا کردم کلی ذوق میکنم وقتی اونها دارن چسب میزنن من چسبها رو باز میکنم و میخندم یه کار جالب دیگه با کارتن راه رفتنه بخصوص روی سرامیکها از کلمه بسته بندی هم کلی خندم میگیره خلاصه توى این مدت خونه همیشه به هم ریخته است و منم هر کار دلم میخواد میکنم تازگیها یاد گرفتم کشوهای میز تلویزیونو میکشم و میرم روی اونها و بعد بالای میز که دستم به تلویزیون برسه آخه به نظر من دست زدن به صفحه تلویزیون خیلی کار جالبیه البته همیشه دستگیرم میکنن ولی من بازم تلاش میکنم ٠
یازده ماهگی کارتنی من تموم شد و وقتی بردنم که قد و وزن بگیرن گفتن ٨٤٠٠ گرم شدم و قدم هم ٧٦ سانتی متر بود وهنوز دندون ندارم.